نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: خنده زیاد و آثار و علاج آن [خنده در آیات و روابات]

  1. #1
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    Cool خنده زیاد و آثار و علاج آن [خنده در آیات و روابات]

    خنده زیاد و آثار و علاج آن




    توانایى انسان در برخورد با دشوارى‏هاى زندگى محدود است و خواه ‏ناخواه در نبرد با این دشوارى‏ها خسته مى‏شود، توان و نیرویش کاهش مى‏یابد و نیاز به تقویت و تسکین پیدا مى‏کند.
    بخش اصلى وجود آدمى روح اوست و جسم، تنها قالب و مرکبى براى آن است. ازاین‏رو، تغذیه و استراحت جسمى به تنهایى براى تجدید و بازیافت قواى ازدست‏رفته کافى نیست و انسان براى آن که بتواند بار دیگر در صحنه تلاش زندگى حضور یابد و فعّالیت خود را از سر گیرد، بایستى از نظر روحى نیز تقویت شود.
    عواملى که در این هنگام مى‏توانند موجب آرامش روانى انسان گردند و قواى تحلیل‏رفته فکرى او را تجدید کنند، گوناگون هستند؛ خنده و شوخى یکى از مهم‏ترین آن‏هاست، چه این‏که یکى از ویژگى‏هاى انسان (و فصل ممیز او از سایر حیوانات) نیز خنده است و دیگر موجودات، خنده، شادى، مطایبه و شوخى ندارند.[1]

    خنده در آیات

    در قرآن از ماده ضحک که به معنای خنده است ده مورد وجود دارد که در پنج مورد به معنی خندیدن از روی تمسخر و بی اعتنایی است که در توصیف مشرکین بیان شده است[2] و در یک مورد درباره خدا سخن می گوید «اوست که خنداند و گریاند،»[3]و در دو مورد اوصاف بهشتیان را بیان می کند[4]و در یک مورد در توصیف ساره همسر حضرت ابراهیم است.[5]و در یک مورد هم درباره حضرت سلیمان است[6] که در مقابل کلام مورچه که -خطاب به مورچه های دیگر- گفته بود «به لانه‏هاى خود بروید تا سلیمان و لشکرش شما را پایمال نکنند در حالى که نمى‏فهمند!»[7] و احتمال قوی داده اند که ضحک درباره حضرت سلیمان بمعنى تعجب باشد یعنى لبخند زد در حالیکه از سخن مورچه در عجب بود.[8]

    انواع خنده


    خنده بر سه قسم است: ممدوح، مباح و مذموم
    امام باقر(ع) نیز می فرماید: «خداى عز و جل آن کس که میان جمعى شوخى و خوشمزه‏گى کند دوستش دارد در صورتى که فحشى نباشد.»[18]


    خنده ممدوح

    تبسم کردن، خنده ممدوح و مستحب است. در روایتی آمده است: خنده مومن به صورت تبسم است.[9] چنانچه سیره پیغمبر(ص)این بود که خنده ایشان از تبسم تجاوز نمی کرد[10]و همچنین در روایت دیگر آمده است: «امام صادق(ع) فرمود: در موقع خنده نباید دندانهاى جلو دهان دیده شود که در این صورت عمل ناپسندى انجام داده‏اى و کسى که بدى مرتکب مى‏شود از شبیخون در امان نمى‏ماند.»[11]
    تبسم در بعضی از موارد استحباب زیادی دارد: «کسى که بر چهره برادر مؤمنش تبسّم بزند خدا برایش حسنه مى‏نویسد و کسى که خدا برایش حسنه بنویسد او را عذاب نخواهد کرد.»[12]
    در روایتی آمده است: پیامبر(ص) از همه مردم لبخندش بیشتر و خوش¬خلق¬تر بود مگر آیه قرآنى نازل مى‏شد و به یاد قیامت مى‏افتاد و یا مشغول موعظه مى‏شد و چون مسرور و خشنود بود، از همه مردم خشنودتر بود.[13]
    از این کلام توهمی را که در اذهان بعضی از افراد وجود دارد که خیال می کنند مومن واقعی همواره باید محزون باشد و هیچ وقت نباید بخندد، دفع می شود. چون از جمله علامات محبّت و معرفت خدا این است که چهره انسان در برخورد با مردم خندان باشد و دل از فراق محبوب غمناک و اندوهناک باشد. [14] نه اینکه در بین مردم محزون باشد.
    در حدیثى آمده است که پیغمبر اکرم(ص) از کنار جمعى مى‏گذشت که مشغول خنده بودند. فرمود:" اگر آنچه را من مى‏دانم مى‏دانستید بسیار گریه مى‏کردید و کم مى‏خندید"! هنگامى که پیامبر از آنجا گذشت جبرئیل بر او نازل شد و عرض کرد:" خنده و گریه هر دو از طرف خدا است".[15]
    یعنی لازم نیست مومن همیشه گریان باشد، بلکه هم گریه از ترس خدا و اینکه مرتکب گناهی شود در جاى خود لازم است و هم خنده به هنگام شادی؛ چرا که همه چیز و از جمله گریه و خنده از طرف خداست.[16]
    خنده مباح



    خنده مباح خنده ای است که از حد تبسم تجاوز کند و به حد قهقهه نرسد. البته به شرط اینکه گناهی در این کار نباشد.
    معمر بن خلاد می گوید: از امام رضا(ع) سئوال کردم اگر انسان در اجتماعى بنشیند بعد سخنى به میان بیاید و با هم شوخی کنند و بخندند آیا این کار اشکال دارد؟ حضرت فرمود: اشکالی ندارد، اگر چیزى نباشد. معمر بن خلاد می گوید: من تصور کردم که منظور آن حضرت از اینکه فرمودند اگر چیزى نباشد، این بود که فحش و متلک نباشد.[17]
    امام باقر(ع) نیز می فرماید: «خداى عز و جل آن کس که میان جمعى شوخى و خوشمزه‏گى کند دوستش دارد در صورتى که فحشى نباشد.»[18]
    چون اگر مجلس خنده تنها برای وقت گذرانی و لهو و لعب باشد مباح است ولی اگر برای ادخال سرور مؤمنین باشد مستحب است.
    شاهد بر این کلام، روایتی است از حضرت صادق(ع) که به یونس شیبانى فرمود: شوخى شما با یکدیگر چگونه است؟ گفت: کم است. فرمود چرا شوخى نمی کنید که شوخى، نشانه خوش اخلاقى است و باعث شادی دل مومن می شود. پیغمبر(ص) با مردم شوخى می کرد براى آنکه آنان را خوشحال کند.[19]

    خنده مذموم


    خنده ای که از نظر دین و یا مردم زشت و ناپسند باشد خنده مذموم نامیده می شود. در اینجا به چند مورد اشاره می شود:
    1- قهقهه:[20] یعنی با صدای بلند خندیدن به گونه ای که از دور صدای خنده انسان شنیده شود. در روایتی آمده است قهقهه از شیطان است؛[21]یعنی شیطان است که ترغیب به قهقهه می کند. در روایت دیگر آمده است: «اگر صداى خنده‏ات به قاه‏قاه بالا گرفت، بعد از آن که از مستى خنده باز آمدى بگو: «بار خدایا از من نفرت مکن»[22]
    2- خنده ای که بدون تعجب باشد: یعنی اینکه انسان بی جهت و بدون اینکه مسئله تعجب آوری برایش رخ بدهد بخندد که در بعضی از روایات این کار را نشانه نادانی معرفی کرده است[23] و در روایت دیگر این گونه افراد را جزء کسانی شمرده است که غضب شدید خدا برآنها نازل می شود. [24]
    3-خنده ای که به سبب گناه باشد: گاهی انسان درباره شخصی در مجلسی سخن می گوید تا افراد را بخنداند. رسول خدا(ص) در وصایاى خود به ابوذر فرمود: .. اى اباذر واى به حال کسى که سخن دروغ بگوید تا مردم را بخنداند. واى بر او، واى بر او»[25]
    کینه توزی:[28] اگر سخنی که پشت سر دیگری گفته شده به گوشش برسد باعث ناراحتی و کینه او خواهد شد


    بعضى تصور مى‏کنند اگر کسى به عنوان شوخى و مزاح و جلب توجه و خنداندن مردم، دروغ و یا تمسخر و غیبت و هر گناه دیگری انجام دهد اشکالی ندارد؛ چرا که در این گونه موارد جنبه شوخى و مزاح دارد نه جدّى، اما این نکته را باید در نظر داشت که در شرع مقدس اسلام، گناه به طور کلی نهی شده است چه شوخی و چه جدی.
    گاهی انسان با خنده اش موجبات آزار و اذیت دیگران را فراهم می کند: بر سخن اشتباه آمیز و نامنظّم شخصی، یا بر افعال آشفته و نامرتّب او، یا بر چهره زشت یا قامت کوتاه یا دراز او یا به عیب و نقصى که دارد بخندند که خنده بر این چیزها داخل در مسخرگى و مورد نهى است.[26]

    آثار خنده زیاد


    1-دل مردگی:[27] اکثر افرادی که می خواهند زیاد بخندند در مجلسی می¬نشینند که در آن انواع گناهان از جمله غیبت و تمسخر و... وجود دارد و بدترین اثر گناه، از میان رفتن نور علم و حس تشخیص و تاریک شدن قلب و بالاخره از همه مهمتر مردن قلب است.
    2-کینه توزی:[28] اگر سخنی که پشت سر دیگری گفته شده به گوشش برسد باعث ناراحتی و کینه او خواهد شد.
    3- از بین رفتن «شکوه و وقار انسان»:[29] زیرا کسانی که به فکر زیاد خندیدن هستند سبک مغز بوده و ارزش و هیبت آنها نزد دیگران پایین است.
    4-بى‏خبرى از قیامت: پیامبر خدا(ص) فرمود: «اگر آنچه من مى‏دانم بدانید بسیار خواهید گریست و کم خواهید خندید.»[30]
    5-ابتلاء به جنون: چون خنده دلالت بر غفلت و فریب خوردگی انسان دارد که مانع تفکر و عبرت و توجه به مبدأ و معاد می شود و برای همین است که خنده در اطفال و دیوانه ها بیشتر از دیگران عارض می شود.[31]


    علت خنده زیاد


    افراط در شوخی کردن علت زیادی خنده است[32]و به همین دلیل است که در بعضی روایات از شوخی نهی شده است. در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: « مبادا شوخى کنید که دلتنگى می آورد و باعث به وجود آمدن کینه می شود.»[33]

    علاج خنده زیاد


    کسى که مرحله‏اى همچون مرگ در پیش رو دارد، خانه‏اى ابدی همچون آخرت منتظر اوست، دشمنى همچون شیطان همواره در کمین اوست، دو فرشته همواره در کنار او هستند و تمام اعمالش را می نویسند، عمرش همچون برق در حال گذر است و منزلش یعنی دنیا محل صد هزار گونه خطر باشد، خنده و شوخى زیاد برای او معنی ندارد مگر از روی غفلت و بى‏خبرى.[34]
    پیامبر خدا(ص) به مجلسى گذرش افتاد که صداى خنده بلند بود. فرمود: انجمن خود را با یاد تیره‏کننده لذّتها در آمیزید. عرض کردند: تیره‏کننده لذتها چیست؟ فرمود: مرگ[35]یعنی برای کنترل نفس به یاد مرگ باشید تا عمر خود را صرف لذات زود گذر دنیا نکنید.
    یکى از بزرگان با خود خطاب کرد و گفت: «اى نفس مى‏خندى و حال اینکه شاید کفن تو اکنون در دست رختشوی باشد و او هم مشغول شستن آن باشد.»[36]
    غفلت مردم از مرگ به سبب کم یاد کردن مرگ است و اگر هم گاهى آن را یاد می کنند نه با قلبى فارغ بلکه با دلى گرفتار شهوتها و علائق دنیوى یاد آن مى‏کنند، و چنین یادى سودى نمى‏دهد.
    راه درست این است که آدمى دل را از هر چیزى جز یاد مرگ که در پیش روى دارد تهى کند و همچون کسى باشد که بخواهد سفر درازى برود و در مسیر راه، بیابانهاى بى‏آب یا دریاى خطرناک باشد... کسى که به این نحو به یاد مردن باشد و مکرّر یاد آن کند، در دل او اثر مى‏گذارد و در نتیجه سرور و نشاط او به دنیا کم مى‏شود و نفسش از آن باز مى‏ایستد و از آن دل شکسته مى‏شود و آماده مرگ و سفر آخرت مى‏گردد.[37]

    پی نوشت ها :
    [1] .مقدس‏نیا- محمدى ،آداب معاشرت، پژوهشکده تحقیقات اسلامى، بیجا، ص 91
    [2] .توبه 82، مومنین 110، زخرف 47، نجم 60 ،مطففین 29
    [3] .نجم 43
    [4] .عبس 39 ، مطففین 34
    [5] .هود 71
    [6] .نمل 19
    [7] نمل 18
    [8] . قاموس قرآن ، ج‌4، ص: 173‌
    [9] . کلینى،محمد، الکافی، دار الکتب الإسلامیة تهران، 1365 هجرى شمسی ، ج‏2، ص 664
    [10] مجلسى،محمد باقر، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بیروت - لبنان، 1404 هجرى قمری ، ج‏73، ص 59
    [11] . کلینى، محمد ،پیشین
    [12] . بحار الأنوار ، ج‏71، ص: 298
    [13] . عارف، سید محمد صادق؛ راه روشن(ترجمه المحجة البیضاء)، انتشارات آستان قدس رضوى، چاپ اول، 1372 ، ج4، ص161
    [14] . نراقى، ملا احمد؛ معراج السعادة، انتشارات هجرت، چاپ پنجم، 1377 ج 2، ص 747 و نهج‏البلاغة ص 168
    [15] .نجم 43
    [16] . تفسیر نمونه ، ج‏22، ص: 56
    [17] . الکافی ، ج‏2، ص: 663
    [18] . همان
    [19] . طبرسى ،رضى الدین حسن بن فضل ، مکارم الأخلاق، یک جلد، انتشارات شریف رضى قم، 1412 هجرى قمری ، ص: 21
    [20] . نراقى، ملا مهدى، جامع السعادات، چاپ مؤسسة الأعلمی للمطبوعات،چاپ چهارم، بیروت ج 2 ، ص 300
    [21] .عاملى،حر، وسائل الشیعة، 29 جلد، مؤسسه آل البیت علیهم‏السلام قم، 1409 هجرى قمری ج : 12 ص : 114
    [22] . همان
    [23] . الکافی ، ج‏2، ص 664
    [24] . بحار الأنوار ، ج‏63، ص: 332
    [25] . وسائل الشیعة ، ج‏12، ص: 25
    [26] . مجتبوى، سید جلال الدین(مترجم)، علم اخلاق اسلامى، انتشارات حکمت، چاپ چهارم، 1377 ، ج 3 ، ص: 385
    [27] . مکارم الأخلاق ،ج 1- 473
    [28] . همان
    [29] . همان
    [30] . راه روشن(ترجمه المحجة البیضاء)، جلد5، ص: 316
    [31] . کمره‏اى‏ محمد باقر، منهاج‏البراعة فی‏شرح‏نهج‏البلاغة(خویى) مکتبةالاسلامیة، 1356، چاپ سوم‏، تهران‏،مصحح: سیدابراهیم‏میانجى ، ج 21 ، ص 187
    [32] . فیض کاشانى، ملا محسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء، ، انتشارات اسلامى جامعه مدرسین، قم، چاپ چهارم، 1417 هجرى قمرى ء ج 6 ، ص، 232
    [33] . الکافی ، ج‏2، ص: 665
    [34] . راه روشن ، جلد5، ص: 317
    [35] . نراقى، ملا احمد، معراج السعادة، انتشارات هجرت، چاپ پنجم، 1377 ج : 2 ص : 557
    [36] . ورام ابن ابى فراس ،مجموعة ورام( تنبیه الخواطر)، ‏مکتبه فقیه‏چاپ: قم‏ ،نوبت چاپ: اول ج‏1 268
    [37] . نراقى، ملا احمد، پیشین
    [38] . علم اخلاق اسلامى ، ج : 4 ص : 55


    منبع : پژوهشکده باقر العلوم
    اللهم عجل لولیک الفرج


    لــــطــف الــــهـی بکند کار خویش
    مـژده رحـــــمــــــت برساند سروش




  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دیدگاه قرآن كریم درباره خلقت انسان و تکامل
    توسط افتان و خیزان در انجمن مباحث قرآنی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 28-05-2011, 07:28
  2. آثار پرخوابي در روايات
    توسط vorojax در انجمن علوم حدیث
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 23-04-2011, 17:35
  3. یک دقیقه خنده معادل 10 دقیقه ورزش
    توسط محبّ الزهراء در انجمن انجمن متفرقه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 29-12-2010, 16:34
  4. ابن عربی، مولانا و اندیشه وحدت وجود
    توسط محسن رحمتی در انجمن عرفان
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 14-12-2010, 08:56
  5. روش تفسیر عرفانی با تکیه بر آثار امام خمینی
    توسط محسن رحمتی در انجمن عرفان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 28-11-2010, 22:38

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه